کد مطلب:24019 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:823

یکتا پرستی ابوطالب پیش از بعثت
1- توسل به پیامبر (ص) در طلب رحمت

پس از درگذشت عبدالمطلب، كه حفاظت پیامبر بر عهده ابوطالب بود، بار دیگر خشكسالی عجیبی مكه و حومه آن را فرا گرفت قریش حضور عموی پیامبر رسیدند و از او درخواست نمودند كه برای آنان رحمت بطلبد او برادرزاده خود را بیرون آورد كه بسان خورشیدی بود كه ابرهای سیاه، از اطراف آن كنار رفته باشد، و او را روی دست گرفت و پشت او را بر دیوار كعبه قرارداد، در حالی كه با انگشت خود به او اشاره می كرد، مناجات خود را آغاز نمود و در آسمان لكه ابری وجود نداشت، ولی ناگهان دعای او مستجاب شد از كنار و گوشه، ابرهه گرد آمدند باران شدیدی منطقه را فرا گرفت، بیابانها و آبادیها از باران پر شد ابوطالب بعدها در قصیده ای كه در مدح پیامبر سروده به این واقعه اشاره می كند و قصیده از قصائد معروف است كه در كتابهای ادب و حدیث و تاریخ نقل شده است چنانكه می فرماید:



«و ابیض یستسقی الغمام بوجهه

ثمال ایتامی عصمه للارامل



سفید روئی كه با چهره نورانی او باران طلبیده می شود، پناهگاه یتیمان و سرپرست بیوه زنان است.»

وی این قصیده را موقعی كه «بنی هاشم» همگی در شعب محصور بودند، سروده و در آن ایمان روشن خود را به پیامبر گرامی و آئین استوار او ابراز داشته است اگر در زندگی ابوطالب دلیل و گواهی برایمان او جز چنین «استسقائی» و شعری جز این قصده وجود نداشت كافی بود كه اهل تحقیق، ایمان او را به پیامبر گرامی یك امر مسلم بگیرند.

2- زاهدی او را از تولد فرزندش علی آگاه می سازد.

یكی از افراد وارسته روزگار كه به زهد و عبادت معروف بود، به ابوطالب گفت به من الهام شده است كه به همین زودی از صلب تو فرزندی كه ولی خدا می باشد، متولد می گردد، وقتی علی (ع) در كعبه دیده به جهان گشود او را در میان مردم از ولادت فرزند خود در خانه خدا مطلع ساخت، سپس ابوطالب وارد كعبه شد و از خدا درخواست كرد كه او را در گزینش نام برای نوزاد كمك كند، هاتفی ند در داد و گفت:



«ان اسمه فی شامخ العلی

علی اشتق من العلی



«نام او از نام بلند (خداالعلی) گرفته شده و از آن مشتق می باشد و اسم او «علی» است .

3- برادر زاده را همراه خود به شام می برد.

كاروان قریش عازم شام بود، و قرار بود ابوطالب نیز با آن كاروان برای امر بازرگانی به شام برود، تصمیم گرفته بود برادرزاده را در مكه نزد اقوام خود بگذارد، به هنگام حركت كاروان اشگ در دیدگان برادرزاده حلقه زد و عواطف سرشار عمو را طوفانی ساخت، از این جهت ابوطالب ناچار شد كه «محمد» را نیز همراه خود به شام ببرد، و رنج سفر با كودك دوازده ساله را، تحمل كند در این مسافرت ابوطالب از نزدیك احترام بی سابقه «راهب فصری» را از برادر زاده خود مشاهد كرد، راهب شام با كمال صراحت گفت او همان پیامبری است كه حضرت مسیج و پیش از او موسی بن عمران از طلوع او خبر داده است اگر یهودیان او را شناسائی كنند به قتل می رسانند.

یك چنین گفتاری از یك راهب بیگانه درباره «محمد» مایه ایمان هر انسانی بی غرض می گردد تا چه رسد به ابوطالب كه نسبت به برادرزاده خود سراسر عشق و اخلاص بود.

4- مورد اعتماد عبدالمطلب بود

از همه این مسائل صرف نظر كنیم تاریخ نگاران اتفاق نظر دارند كه «عبدالمطلب» ابوطالب را كفیل پیامبر قرار داده بود آیا صحیح است كه شخصیتی مانند عبدالمطلب كه سرشار از توحید و اخلاص بود برادرزاده خود را كه می دانست پیامبر آخرلزمان است به یك فرد مشرك و بت پرست بسپارد، و مردی را كه سرانجام بتها را خواهد شكست در اختیار فردی بگذارد كه در برابر بتها سجده و كرنش می نماید، عقل و خرد می گوید اگر خط مشتركی معنوی میان او و فرزندش ابوطالب وجود نداشت هرگز عزیز قریش را به چنین انسانی نمی سپرد.

ابوطالب در اشعار خود به چنین وصیت اشاره كرده و می گوید:



راعیت فیه قرابه موصوله

و حفظت فیه وصیة الاجداد



«درباره محمد پیوند خویشاوندی و سفارش نیاكان را رعایت كردم یعنی اگر درباره او جانبازی و فداكاری می كنم به خاطر سفارشی كه از نیاكان درباره حفظ «محمد» به ما رسیده است».

این حوادث چهارگانه كه همگی پیش از بعثت رخ داده به اضافه دیگر حوادثی كه در این مقطع تحقق پذیرفته ما را به ایمان و اخلاص و یكتاپرستی ابوطالب رهبری می كند و شك و شبهه را از دلها می زداید اكنون وقت آن رسیده كه به دلائل ایمان او به نبوت پیامبر گرامی پس از بعثت اشاره كنیم این دلائل به اندازه ای فراوان است كه نقل یك دهم آنها برای ما در این صفحات امكان پذیر نیست.